امام علي(ع) و آزادي اجتماعي

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

تا قرعه کشی انجمن چیزی باقی نمانده هرچه سریعترثبت نام کنید


ارسال پاسخ
تعداد بازدید 40
نویسنده پیام
avaesira آفلاین


ارسال‌ها : 24
عضویت: 8 /11 /1392
سن: 18

تشکر شده : 1
امام علي(ع) و آزادي اجتماعي
امام علي(ع) و آزادي اجتماعي
آزادي اجتماعي، همان‏گونه كه در رفتار علي(ع) جلوه گراست، در انديشه آن امام همام، به زيباترين شكل، نقش بسته بوده كه كتاب بزرگ و جاودانه نهج‏البلاغه گواه آن است.


مفهوم آزادي

واژه آزادي، از زيباترين وايگاني است كه ذهن انسان، از روز نخست، با آن آشنايي دارد. آزادي، اميدبخش‏ترين مفهوم را شكل مي‏دهد.

اين واژه، تنها براي انسان دلپذير نيست، بلكه دلپذير هر موجود زنده است. زندگي، با آزادي، همراه است كه زندگي بدون آزادي، زيبايي و جاذبه و اميدآفريني ندارد. مفهوم آزادي، همان رهايي از بندها، قيدها، اسارتها، محدوديتهاي نارواست، با كاربردهاي گوناگون.
كاربرد آزادي‏اين واژه، در اصل مفهوم هماهنگ است; ليكن كاربردهاي گوناگون دارد: آزادي عقيده، آزادي رفتار، آزادي در برابر بردگي و آزادي اجتماعي.

آزادي عقيده: انسان از نگر تكوين در پذيرش هر باوري، آزاد است. باور عقيده، با جبر پديد نمي‏آيد، گرچه باطل باشد.
آزادي رفتار: انسان در رفتار خويش گزينش كار، آزاد است و هيچ‏قدرتي وي را به انجام كاري وا نمي‏دارد.
آزادي در برابر بردگي: انسان در شؤون زندگي، خود تصميم مي‏گيرد و نيروي برتر، او را به تصميم در اين باب وادار نمي‏كند.
آزادي اجتماعي: بين انسانها و گروهها، در فرايند فرهنگي، اجتماعي و سياسي شكل مي‏گيرد و روشن است كه اين‏گونه آزادي، پيوند تنگاتنگي با نهاد سياسي جامعه دارد.

اين نوع آزادي، بسته به گونه نگاه و مشي و رفتار حكومتهاست كه پاره‏اي از آنها در راه نهادينه كردن و پا بر جايي آن تلاش مي‏ورزند و پاره‏اي از آنها، آن را ناديده مي‏انگارند.

آزادي اجتماعي

ازويژگيهاي نظام مردمي، پرتو افشاني و وجود آزادي اجتماعي است. با پاگيري و استواري آزادي در جامعه، زمينه حضور مردم و همكاري و همراهي آنان در عرصه‏هاي گوناگون، فراهم مي‏شود. نظام بسته به مردم و تنيده با انديشه‏ها و آراي مردم، از حضور مردم در عرصه‏ها نيرو مي‏گيرد و بنيانهاي خود را توانا مي‏سازد؟ از اين روي، از حضور آنان در هر كجا و در هر عرصه، استقبال مي‏كند و با پديد آوردن رقابت‏سالم، در راستاي جهت‏دهي جامعه به سوي تكامل و استواري ارزشها بهره مي‏برد.
نظام سياسي كه به فرهنگ و بالندگي جامعه، دلبستگي دارد و به آن گرايش نشان مي‏دهد، يك نظام ارزشي است و آزادي اجتماعي در راستاي هدفهاي ارزشي آن شكل مي‏گيرد. از اين روي، آزادي اجتماعي، از مهم‏ترين و درخشان‏ترين شاخصه‏هاي يك نهاد سياسي مردمي است.
در برابر، نظامها و رژيمهاي غير مردمي، از پا گرفتن آزادي اجتماعي، سخت در هراسند و تلاش مي‏ورزند آن را محدود سازند; زيرا در چنين رژيمها و نظامهايي، جامعه، زمينه مساعد براي چالشگري دارد و آزادي اجتماعي سبب مي‏شود كه قدرتهاي سياسي به گردش درآيند و دست‏به دست‏شوند. از اين روي محدود نمودن آزادي، دليل بر بي پايگي نهاد سياسي و گسترش آن، گواه است ‏بر استواري و ژرفاي مردمي بودن حكومت.

امام علي(ع) و ارزشهاي اجتماعي

نظامي كه امام علي(ع) در راس هرم آن قرار داشت، چون يك نظام مردمي و ارزشي بود، در زواياي گوناگون، ارزشهاي اجتماعي را استقرار بخشيد.
نظام سياسي علوي، به گونه مردمي پاگرفت و ادامه يافت; به گونه‏اي كه با شكل گرفتن ساختار حكومت و پاگرفتن نهادهاي سياسي، قضايي، اقتصادي و فرهنگي، ارزشهاي اجتماعي، مانند: آزادي اجتماعي، عدالت اجتماعي، امنيت ملي، وحدت ملي شكوفا شدند و پايه و پيكر نظام علوي را پوشش دادند.
در اين نوشتار برآنيم، يكي از اين ارزشهاي والاي نظام علوي كه همانا آزادي اجتماعي باشد، به بوته بررسي نهيم.

آزادي اجتماعي، همان‏گونه كه در رفتار علي(ع) جلوه گراست، در انديشه آن امام همام، به زيباترين شكل، نقش بسته بوده كه كتاب بزرگ و جاودانه نهج‏البلاغه گواه آن است. بدين خاطر، بحث را در دو گزاره انديشه و رفتار امام پي مي‏گيريم:

الف. انديشه: انديشه تابناك امام(ع) فراسوي انديشه‏هاي بشري است; انديشه زلال وحي است و الهام گرفته از آن. از اين روي، مرور زمان در آن راه ندارد، بلكه گذر زمان، مفهوم آن را پويا و شكوفا مي‏سازد.

امام در باب كرامت نفس و ارزش والاي آن مي‏فرمايد: نفس كريم خويش را به هيچ ذلت و آلاينده آلوده مساز. از هر رفتاري كه پستي نفس را در پي دارد; بپرهيز. خواهشهاي نفساني، تو را به ذلت نكشاند. هوشيار باش اگر كرامت‏خويش را از كف نهي، چيزي كه همپاي آن باشد، و وجود ندارد كه به كف آري! خويشتن را اسير ديگران مساز كه خداي سبحان تو را آزاد آفريده است:

«اكرم نفسك من كل دنية وان ساقتك الي الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا ولاتكن عبد غيرك وقد جعلك الله حرا.» (1)

اين انديشه والا، عامل اسارت انسان را در دو چيز مي‏جويد: دروني و بيروني.

خواهشهاي نفساني، از درون انسان را به زبوني وا مي‏دارند و قدرتهاي بيگانه از بيرون، كرامت و آزادي انسان را تهديد مي‏كنند.

امام همام، به هر دو آسيب، هشدار مي‏دهد كه انسان هوشمند، نبايد اسير هيچ يك گردد.

نيز مي‏فرمايد: «يا ايها الناس ان آدم لم‏يلد عبدا ولا امة وان الناس كلهم احرارا.» (2)

هان اي مردمان، پدر شما آدم، مرد، يا زن برده متولد نساخت. همه انسانها آزادند.

ب. رفتار: امام اين انديشه والا و ناب را در رفتار خود، موبه‏مو پياده كرد. همان‏گونه كه در اصل حكومت، تحميل را بر مردم روا نداشت، در مديريت و ارائه آن نيز، ارزشهاي اجتماعي را پياده و جلوه‏گر ساخت. امام، آزادي را گستراند و هيچ‏گونه تنگنايي كه ارزشها را تهديد كند، پديد نياورد. در رفتار سياسي خويش اين حقيقت را شكوفان ساخت، تا براي همگان الگو باشد و سرمشق حركت و رفتار سياسي. شاخصه‏هاي آزادي اجتماعي را در محورهاي زير مي‏توان جست:

1. مشاركت و بيعت: از شاخصه‏هاي حكومت امام، آزادي دادن به مردم در نقش‏آفريني در عرصه سياست و مشاركت اجتماعي در تعيين سرنوشت و پذيرش نهاد سياسي.

امام، با اين كه خود را از سوي خداوند سبحان، گمارده شده بر سرير رهبري مي‏دانست و حق خود و خود را شايسته‏ترين فرد براي آن پست، خرسندي مردم را در شكل‏گيري حكومت، معيار بنيادين به شمار مي‏آورد. پس از كشته شدن عثمان، در پاسخ مردم كه به او روي آورده بودند و از او مي‏خواستند كه رهبري امت اسلامي را بپذيرد، فرمود: «دعوني والتمسوا غيري‏» (3) مرا رها كنيد و به سراغ ديگري برويد.

اين بازپس زدن و نپذيرفتن بدان خاطر نبود كه رهبري را حق خود نمي‏دانست، بلكه بدين جهت‏بود كه در ضمن شفاف نمودن موضع‏گيريهاي احزاب و گروهها، مردم فرصت انديشه داشته باشند و با هوشمندي كامل و با توجه به پيچيدگيهاي موجود، به حضرت دست‏بيعت‏بدهند. از اين روي، امام، پس از مدتي، مراسم بيعت مردم با خويش را، آشكارا و در حضور همگان و خرسندي و خشنودي مردم برگذار كرد و خود در اين‏باره مي‏فرمايد: «ولا تكون بيعتي الا عن رضا المسلمين.» (4)
بيعت من، جز با رضا و خشنودي مسلمانان نبود.
در گزينش كارگزاران و استانداران، حضرت تلاش مي‏ورزيد افراد برخاسته از متن توده‏ها را برگزيند و بر اين پستها برگمارد و به شدت از گزينش وابستگان به طايفه‏ها و اشراف و آنان كه با مردم پيوندي نداشتند و يا نشان داده بودند كه اهل‏برتري دادنهاي ناروايند، پرهيز مي‏كرد.
به مالك اشتر فرمود: بدترين همكاران تو، آنان خواهند بود كه با ستم‏پيشگان و اشرار همراه و همكار بوده‏اند. اين همراهان ستمكاران و گسستگان از ملت و آنان كه زماني در جبهه مقابل مردم قرار داشته‏اند، نبايد محرم اسرار تو باشند.
مالكا! بايد كساني را بر گزيني كه شايسته باشند و از چاپلوسي به دور. آناني كه نه تنها چاپلوسي نمي‏كنند كه تلخ‏ترين انتقاد را عليه تو روا مي‏دارند: «ثم ليكن آثرهم عندك اقولهم بمر الحق لك.» (5)

و آن كس را بر ديگران بگزين كه سخن تلخ حق را به تو، بيش‏تر بگويند.

2. مشاوره: اصل مشاوره، يكي از شاخصه‏هاي آزادي اجتماعي است. امام، اين اصل را پاس مي‏داشت و در رفتار سياسي و اجراي امور، بر رايزني با صاحب نظران، نخبگان، باتجربگان و خبرگان تكيه داشت.

زيرا اين اصل، معيار ديگري است‏براي سهيم شدن مردم در امور و سبب مي‏شود انديشه‏ها رشد كنند و بالنده گردند و كارها استواري يابند.

از آن‏جا كه اين اصل مهم است و كارگشا و سبب استواري كارها مي‏شود خداوند مي‏فرمايد: «وامرهم شوري بينهم.» (6)

امام به اين اصل اساسي و كارامد، هم در انديشه و هم در رفتار توجه دقيق فرمود:

الف. انديشه:

«لامظاهرة اوثق من المشاوره.» (7)
هيچ پشتيباني استوارتر از راي زدن نيست.
«من شاور الرجال، شاركها في عقولها.» (8)
هركس با مردمان راي زد، خود را در خرد آنان شريك ساخت.
«من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء.» (9)
آن كه پيشاپيش رايها تاخت، درست از خطا بازشناخت.
«والاستشاره عين الهداية.» (10)
و راي زدن، ديده راه يافتن است.
«لاتكفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل.» (11)
پس از گفتن حق، يا راي زدن در عدالت‏باز مايستيد.

ب. رفتار: امام در انجام كارها، با اهل‏نظر، خبرگان و ياران به رايزني مي‏پرداخت كه در تاريخ نمونه بسيار دارد. از جمله با عبدالله بن عباس، با ياران درگاه جنگ صفين و شنيدن راي و نظر موافقان و مخالفان جنگ. (12).

پي‏نوشتها:
1. «نهج‏البلاغه‏»، صبحي صالح، نامه‏31/401، بيروت.
2. «روضه كافي‏»، محمد كليني، ج‏8/69، آخوندي.
3. «نهج‏البلاغه‏»، خطبه 92/136.
4. «تاريخ الرسل والملوك‏»، جرير طبري، ج‏4/152 153، مؤسسه علمي، بيروت.
5. «نهج‏البلاغه‏»، نامه 53.
6. سوره «شوري‏»، آيه 38.
7. «نهج‏البلاغه‏»، حكمت‏113/488.
8. همان، حكمت 116/500.
9. همان، حكمت 173/501.
10. همان، حكمت، 211، 506.
11. همان، خطبه 216/335.
12. «وقعه صفين‏»، نصربن مزاحم منقري/92 99.

نویسنده:حبیب الله احمدی , بنیاد نهج البلاغه

امضای کاربر :
[hr]امام حسین(ع): پروردگار هستی چیزی خلق نکرد جز آنکه با ذکر خاصی خدا را حمد و سپاس گوید.[hr]
چهارشنبه 09 بهمن 1392 - 12:58
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
reza آفلاین



ارسال‌ها : 3
عضویت: 9 /11 /1392
تشکرها : 1

هنگامى كه عقل انسان كامل گردد، گفتارش كوتاه مى‏شود.
شرح:
انسان، هر اندازه كه عقل و شعورش بیشتر شود و به سوى كمال برود، به همان نسبت، كمتر حرف میزند و در عوض بیشتر فكر مى‏كند.
كسانیكه زیاد حرف مى‏زنند و جلوى زبان خود را نمیگیرند، عقلشان كم و فكرشان كوتاه است. بهمین دلیل، هنگام سخن گفتن، درباره آنچه مى‏گویند، فكر نمى‏كنند، و هر چه به زبانشان آید بدون فكر و اندیشه، بیان مى‏كنند.
اما برعكس، افراد عاقل، تا زمانى كه موضوعى را خوب بررسى نكرده‏اند، و درباره خوب و بد آن نیندیشیده‏اند، سخنى بر زبان نمى‏آورند. به همین دلیل، شخص عاقل، كمتر حرف میزند، چون مقدارى از وقت خود را، به فكر كردن درباره گفتارى كه میخواهد بر زبان آورد، مى‏گذراند.
حضرت على علیه‏السلام، در جمله دیگرى میفرماید: (( زبان عاقل، در پشت عقل او قرار دارد)).
یعنى: شخص عاقل، عقل خود را پیش از زبانش به كار مى‏اندازد. در هر كارى، اول فكر مى‏كند، عقل و شعور خود را به كار مى‏گیرد، و هنگامى كه به درستى سخن خود مطمئن شد، زبان به گفتار مى‏گشاید. در حالیكه شخص نادان، پیش از آنكه فكر خود را به كار اندازد، شروع به حرف زدن مى‏كند، و چه بسا كه با سخنان بى‏معنى و حساب نشده‏اش، هم خود و هم دیگران را بزحمت و ناراحتى دچار مى‏سازد.

امضای کاربر :
شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام
آقا ببخش در گذر از این خطای من
چهارشنبه 09 بهمن 1392 - 13:27
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group